بوی ولنتاین میاد:)
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : فافا

سلام صبح بخیر به جیگمل خودم پسر قشنگم و دوستای خوب خودم که همیشه ارزوی خوشبختی دارن برامون منم برای همتون ارزوی خوشبختی سلامتی و یه عشق پاک دارمو دوستای غایب صندوقچه خوب حاضر بشید دیگه چرا یواشکی میاید میرید هموطنانبوی ولنتاین میاد من و همسری هم کارامون رو کردیم تقریبا روزی که همسری میخواست با دوستش بره بیرون برای خرید متن اس ام اس دقیقا این بودمن:عزیزم فردا میخوای جایی بری نفسی:بله و به کسی مربوط نیست که کجا و چرا به چه دلیل میخوام برماخه من و نفسی هرجا بخوایم بریم قبلش بهم میگیم پس فرداش من میخواستم برم خریدتو راه برگشت به همسری زنگ زدم بعد از حال احوال نفسی:کجایی من:از یه جایی دارم میام و به کسی مربوط نیست که کجا بودم چیکار میکردم همسری:

فردای روز خرید به نفسیم گفتم بیا مثل پارسال لو بدیم چی گرفتیم دیگه اینطوری من تا روز ولن از کنجکاوی(فوضولی نه)میمیرم اول قبول نکرد اما بالاخره راضیش کردم که بیا اولین حرف رو فقط بهم بگیم بقیه رو حدس بزنیمخلاصه من و نفس خان یه جورایی هدیه های همدیگرو میدونیم اما از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدنالبته من کلی از کارام مونده که به علت لو رفتن از توضیحات اضافی معذوریم519213_800179.gifدیشب خواب میدیدم باید تا چند ساعت دیگه برم پیش نفسی و هیچ کاری نکردم به خودم میگفتم اشکالی نداره تا صبح بیدار میمونم کارارو انجام میدم یعنی استرس تا چه حد

دیشب به همسری میگم خدایی کی رو دیدی کادوهاشون رو بهم لو بدن فقط من و تو اینجوریم پارسالم همین کارو کردیم خاطرش رو تو همون پست های اول نوشتم اما یه حال دیگه میده وقتی میدونی چیه و کلی بهش فکر میکنی چه شکلیه یعنیاول قرار بود به تز اقای ممل که معرف حضور هستن برن خرگوش فانتزی بگیرن که نفسی میدونه من عادت میکنم اگه یه چیزیش بشه من تا چندماه افسرده میشم اما باز از خودم پرسید دوست دارم یا نه که گفتم نه چون هم امکان داره به دار فانی بپیونده هم من خودم یه واحد جانور تشریح کردم بهش دست بزنم یه جوری میشم دلم میسوزهبه درخواست عشقم فردا خاطره اشنایی رو مینویسم اما همون هشت دی روز سالگردمون با اینکه فرداش امتحانم داشتم دوساعت نشستم نوشتم که موقع ذخیره کردن پریدبرای بار دوم مینویسم تقدیم میکنم به عشقم که اینهمه بخاطر به من رسیدن سختی کشید

عشقنامه:من که ندیده میدونم مثل همیشه با چه دقت حوصله ایی رفتی مغازه ها رو گشتی تا اونی که درنظر داری رو پیدا کنی قربون یه جفت چشم قهوه ایت برم که با نگاه مردونت اون قد هیکلت همیشه دنبال چیزای جینگیل دخترونه میگردی برای خانمت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: